افغانستان، خودسانسوری آزادی بیان
محمد اسحاق فياض محمد اسحاق فياض

 

 

 

 

نهم اکتوبر، روز بین المللی حمایت از آزادی بیان در افغانستان است. به همین مناسبت مراسمی نیز در تالار اطلاعات و فرهنگ، برگزار گردید و از این روز تجلیل به عمل آمد.

رسانه های جمعی اعم از مطبوعات، رادیو و تلویزیون، رکن اساسی آزادی بیان را تشکیل می دهد و آزادی بیان رکن اساسی دموکراسی در هر کشوری است. در واقع میزان استحکام بنیادهای دموکراسی در هر کشوری به شرایط و گستردگی آزادی بیان در سایه رسانه های جمعی، آشکار می گردد. در سایه آزادی بیان آگاهی توده های مردم رشد می کند و خرد جمعی و انگیزه های رعایت به قانون و حقوق شهروندی را بالا می برد، در سایه نقد جمعی چالش های اجتماعی حل می گردد و اشتباهات مدیران دولت گوشزد شده و راهکارهای درست را فراروی آنان قرار می دهد. آزادی بیان نوعی هژمونی اجتماعی را در قالب نظارت عمومی بر دولت و مدیران بوجود می آورد  و مانع سوء استفاده مدیران و کارمندان دولت می شود.

بر این اساس آزادی بیان فرایندی است که در کنار نقد و انتقاد از ساختارهای روابط اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جامعه گرفته تا نظام سیاسی احزاب و گردهمایی و کلوپها و ... زمینه ساز راهکارهای سازنده است. بسیاری از اشتباهات و یا راهکارهایی را که مسئولین و مدیران دولتی و سازمانی متوجه نمی شوند، رسانه های جمعی آن را بزرگ کرده و گوشزد می نماید. آزادی بیان منادیان آزادی و حقوق شهروندی و تبلور جامعه مدنی است که بدون آن جامعه مدنی و آزادی شکل نمی گیرد.

آنچه از آزادی بیان گفتیم، در کشورهای توسعه یافته بود، اما آیا آزادی بیان و مطبوعات در کشور ما نیز چنین است؟

افغانستان یکی از کشورهای عقب مانده جهان سوم است، و این نشان می دهد که این کشور هنوز هم از ویژگی های جامعه مدنی، دموکراسی و آزادی بیان فاصله دارد، همانطوریکه کشورهای جهاان سوم از بحران مشروعیت و استبداد رنج می برد و رسانه های جمعی آلت دست استبداد و رژیم های خودکامه است. افغانستان از خودسانسوری، نبود امنیت و فقر اجتماعی رنج می برد.

آزادی بیان در افغانستان فراز و نشیب تلخ و رقت بار را پشت سرگذاشته است، در این کشور آزادی بیان ریشه در جریانهای روشنفکری نوپایی دارد که در گذشته به شدت سرکوب شده است و با سرکوبی روشنفکران بار دیگر بایکوت خبری و اطلاعاتی در کشور حاکم شده و جز نشر یکسری اخبار دربار، هیچ اندیشه دیگری در قالب رسانه ها ترویج نگردیده است، سرکوب روشنفکران، گرایشهای چپی را میان آنان بوجود آورد، جریانهای چپ در دوره مشروطیت و جمهوریت داودخان، یگانه رسانه مطبوعاتی در کنار رسانه های دولتی بود که در کابل و ولایات عرض اندام کرد، پس از کودتای هفت ثور و دوره جهاد تا زمان سقوط طالبان، رسانه ها و مطبوعات در خدمت جریانها و گروههای حاکم در کابل یا گروههای درگیر صحنه جنگ بود و در این دوره با وجود تعدد و گستردگی رسانه های جمعی از آزادی بیان و مطبوعات خبری نیست، رسانه ها به جای آزاد اندیشی و بی طرفی، از خط و خطوط خاصی پیروی می کردند، وسیله ای بود برای خواسته های رهبران و فرماندهان. پس از موافقت نامه بن و استقرار دموکراسی و حکومت قانونی در افغانستان، بنیادهای جامعه مدنی کم کم شکل گرفت، مطبوعات و رسانه ها که رکن چهارم دموکراسی را تشکیل می دهد، در افغانستان و بویژه شهرهای کابل جان تازه ای گرفت، تلویزیونها و رادیوهای خصوصی، در کنار رادیو و تلویزیون دولتی به نشرات خودآغاز کرد، روزنامه ها، هفته نامه ها، ماهنامه ها و فصلنامه های متنوع ومتعدد، با افکار و اندیشه های گوناگون ، پا به عرصه مطبوعات کشور گذاشتند، از نظر تاریخی طی 5 سال گذشته عصر طلایی آزادی بیان در افغانستان باید باشد، زیرا از این نظر با انبوه رسانه های جمعی مواجه بوده است.

هم اکنون در افغانستان بیش از 67 رادیو، 7 کانال تلویزیون سراسری و چند کانال تلویزیونی ولایتی، فعالیت می کند که 6 کانال سراسری آن خصوصی است و چهار کانال خصوصی دیگر در آینده فعال می شود، در زمینه مطبوعات حداقل 9 روزنامه، در حال نشر است، این آمار نشان می دهد که وضعیت رسانه ای و آ زادی بیان باید مطلوب باشد، هم اکنون در افغانستان صدها خبرنگار مشغول فعالیت هستند و اتحادیه ژورنالیستان نهادی است که از حقوق آنان دفاع می کند. اما با همه این گستردگی نهادهای رسانه ای و اطلاع رسانی در کشور، جریان آزادی بیان و مطبوعات در افغانستان از چالش ها و مشکلات زیادی رنج می برد. این چالش ها عبارت است از:

1-      ذهنیت جامعه افغانی ذهنیت سنتی و قبیلوی است، این ذهنیت سد بزرگی است در برابر تأثیرات آزادی بیان در جامعه و اطلاع رسانی و جهت دهی توده های مردم به سوی جامعه مدنی، این رسالت آزادی بیان است که جامعه انسانی را متحول ساخته و به سوی رشد و آگاهی سوق دهد، تا بنیادهای حقوق شهروندی و رعایت قانون در سایه آزادی و دموکراسی در جامعه تحقق عینی پیدا کند، اما در جامعه سنتی، آزادی بیان و مطبوعات نمی تواند، رسالت خود را به خوبی انجام دهد، زیرا سدهای سنتی متعددی در برابر رشد آگاهی و توسعه جامعه مدنی وجود دارد که شکستنش خود زمان زیادی را هدر می دهد. به همین دلیل با تمامی گستردگی رسانه های جمعی، تحول اجتماعی در قالب جامعه مدنی، در جامعه افغانی آنچنان که باید باشد رونما نگردیده است.

2-      درصد بالایی از جمعیت افغانستان را روستاییان تشکیل می دهند، متأسفانه روستاهای افغانستان از نعمت مطبوعات و رسانه های تصویری محرومند، این جمعیت انبوه فقط به رادیوها دست رسی دارند، بنابر این بخش وسیعی از مردم افغانستان از نعمت اطلاع رسانی در سایه آزادی بیان محرومند.

3-      فقر عمومی مانع بزرگی برای اطلاع رسانی مطبوعاتی میان توده های مردم در شهرهاست، از آنجایی که اکثریت مطلق مردم زیر خط فقر زندگی می کنند، فرهنگ روزنامه خوانی، بسیار پایین است، در واقع فقط ادارات و مراکز آموزشی و علمی کشور می توانند از رسانه های مطبوعاتی، بهره مند شوند، اما توده های مردم نه توان خرید روزنامه را دارند و نه توان خواندن آن را.

بنابر این رسانه های مطبوعاتی در افغانستان به شدت محدود می گردد و درصد انگشت شماری به رسانه های مطبوعاتی دست رسی دارند.

4-      رسانه های تصویری از آنجایی که نوپاست در زمینه تولید برنامه ها ضعف های زیادی دارند، با تعدد رسانه های تصویری متأسفانه برنامه های همه آنها تکراری و تقلیدی است که بینندگان را پس از چند دقیقه تماشا دلزده می سازد.

5-      ناامنی ها، حملات انتحاری و عملیات های تروریستی، زمینه های آزادی بیان را در افغانستان محدود کرده است، این فرایند رسانه های جمعی را به نوعی اجبار و خودسانسوری مجبور کرده است، گروههای فشار در قالب جریانهای تروریستی و دیگر گروههای جنگ سالار در کنار دولت، نقش اصلی را در خودسانسوری رسانه ها دارد، برخی از رسانه های تصویری  و مطبوعاتی حتی جرأت بردن نام طالبان و القاعده را ندارد و آنان را با لقب مخالفین دولت خطاب می کنند.

با آنکه در افغانستان قانون مطبوعات وجود دارد و رسانه های جمعی مجاز به فعالیت های خبری و اطلاع رسانی هستند، اما گروههای فشار، رسانه های جمعی را دچار خودسانسوری کرده است.

6-      تهدید خبرنگاران به مرگ، چیزی عادی در این کشور است و افغانستان کشوری است که بیشترین تلفات خبرنگاران را داشته است.

آنچه گفته آمدیم، باید اعتراف کرد که هنوز جامعه افغانی از آزادی بیانی که توده های مردم را به سوی جامعه مدنی راهنمایی می کند فاصله زیاد دارد . موانعی چون سنت های قبیله ای، فقر، بی سوادی، تهدیدات گروههای فشار و خودسانسوری و ... مانع گسترش آزادی بیان در افغانستان می شود.

اما با همه این موانع بنیادهایی که 5 سال پیش برای آزادی بیان در افغانستان بنا گردیده است، با فراز و نشیب های دشوار به راه خود ادامه می دهد، چرا که آزادی بیان در این کشور با سرنوشت تحولات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی در این کشور گره خورده است.

//////////////

 

 


November 5th, 2006


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
گزیده مقالات